
«و اگر اعراض کردن آنان بر تو گران است، اگر می توانی نقبی در زمین یا نردبانی در آسمان بجویی تا معجزه ای برایشان بیاوری [پس چنین کن]، و اگر خدا می خواست قطعاً آنان را بر هدایت گِرد می آورد، پس زنهار از نادانان مباش». (2)
«هیچ پیغمبری را جز به زبان مردمش نفرستادیم، تا [احکام را] برای آنان بیان کند، و خدا هر که را بخواهد گمراه، و هر که را بخواهد هدایت می نماید، و او عزیز و حکیم است». (3)
این دوگانهگویی چگونه حل می شود؟
پاسخ اجمالی:
ضلالت در آیات ذکر شده به معنای ضلالت ثانوی (مجازاتی) است و ضلالت ثانوی با رحمت الهی در تنافی نیست؛ زیرا رحمت الهی اقتضا می کند در وهلهی اول راه هدایت با براهین و دلایل کافی به همگان نشان داده شود (هدایت عام الهی) و در وهلهی بعد، این هدایت با راهنمایی های ویژه (هدایت خاص) محکم شود. هدایت عام شامل همهی انسان ها می شود و این خود انسان است که دربارهی پذیرفتن یا نپذیرفتن آن تصمیم می گیرد.
اگر فردی راه صحیح را شناخت و از آن سر باز زد (ضلالت ابتدایی)، نتیجهی این دوری گزیدن از هدایت عام این است که خداوند نیز او را به حال خود وامی گذارد (ضلالت ثانوی) و او را از هدایت خاص محروم می سازد؛ زیرا شرط تعلق هدایت خاص، پذیرفتن هدایت عام است. با توجه به این مطلب هیچ تنافی ای میان آیات رحمت و آیات ضلالت وجود ندارد.
پاسخ تفصیلی:
هدایت در لغت به معنای راهنمایی کردن و ارشاد نمودن است (4) و در اصطلاح عبارت است از تعیین کمال مناسب یک شیء و معین کردن راهی که به آن کمال می رسد؛ (5) مثلاً کمال یک درخت زردآلو، این است که میوهی زردآلو را با رنگ و اندازه ای خاص و مقداری متناسب در زمان و مکان مناسب، ثمر دهد.
انواع هدایت الهی
یکی از صفات خداوندی هدایتگری است و در آیات متعددی به این صفت الهی اشاره شده است. «هدایت الهی» در یک تقسیم کلی به دو بخش: «هدایت تکوینی» و «هدایت تشریعی» تقسیم می شود.
هدایت تکوینی هدایتی است که به امور تکوینی (که مقتضای سرشت و طبیعت موجودات عالم هستی است) تعلق می گیرد؛ مانند این که خدا هر نوع از انواع مخلوقات را به کمال خویش می رساند (مثال درخت زردآلو).
هدایت تشریعی نیز هدایتی است که به امور تشریعی تعلق می گیرد؛ مثل دستورات الهی که در قالب اعتقادات، اعمال و اخلاقیات از طرف خداوند متعال صادر شده است. به تعبیر بهتر، هدایت تشریعی آن است که پروردگار متعال قانون سعادتبخش را در اختیار انسان قرار بدهد و با امر و نهی او را آگاه کند تا با انتخاب خویش راهی را برگزیند و به پایان رساند. (6)
هدایت تشریعی خود بر دو قسم است: 1. هدایت عام، 2. هدایت خاص.
«هدایت عام تشریعی» هدایتی است که براساس آن، راه رسیدن به مقصود و چگونگی طی آن مسیر بیان می شود و پس از آن، شخص خودش باید مسیر را انتخاب و طی نماید.
به عبارت دیگر این نوع از هدایت تشریعی با ارائه نمودن قانون سعادتبخش به جامعه انجام می پذیرد و انتخاب به عهدهی خود افراد است. (7)
در آیات متعددی از قرآن کریم به این نوع هدایت اشاره شده است:
«ما به حقیقت، راه [حق و باطل] را به انسان نمودیم، خواه هدایت پذیرد و شکر این نعمت گوید و خواه آن نعمت را کفران کند». (8)
قسم دوم از هدایت تشریعی، «هدایت خاص الهی» است به این معنا که هدایت کننده علاوه بر نشان دادن مسیر حرکت و هدف، دست انسان را بگیرد و او را مصاحبت نماید تا به مقصد و هدف برسد. (9) چنان که گاهی شخصی را صرفاً از مسیر راه مطلع می سازیم و گاهی علاوه بر آن همراه او می شویم و تا مقصد او را مشایعت می نماییم.
این هدایت، مخصوص پویندگان راه خدا است؛ یعنی اگر کسی بعد از روشن شدن حق، آن را برگزید و مسیر حق پیمود هدایت خاص الهی در تداوم و تکمیل هدایت عام، شامل او می شود و راه را برای او روشن تر، امکانات طی آن را فراهم تر و موانع تکامل را برطرف می کند. قرآن در این باره می فرماید:
«و آنان که به هدایت گراییدند [خدا] آنان را هرچه بیشتر هدایت بخشید و [توفیق] پرهیزگاریشان داد». (10)
.jpg)
انواع ضلالت
در مقابل مبحث هدایت تشریعی (خاص و عام) مسأله ضلالت و گمراهی مطرح است. ضلالت و گمراهی همچون هدایت تشریعی بر دو گونه است: 1. ضلالت ابتدایی، 2. ضلالت ثانوی (مجازاتی).
ضلالت ابتدایی در مقابل «هدایت عام تشریعی» است. از آنجا که این هدایت، شامل تمام انسان ها می شود و به هیچ وجه تخصیصبردار نیست اگر ضلالتی در این زمینه به وجود آید به اختیار انسان برمی گردد و هرگز به خداوند متعال نسبت داده نمی شود؛ چرا که خدا در نشان دادن مسیر حق و باطل هیچ گونه کم و کاستی روا نداشته و این خود انسان است که براساس غرض هایش، هدایت یا گمراهی را گزینش می کند.
ضلالت ثانوی (مجازاتی)، به عهدهی خداست؛ البته نه به این معنی که خدا با ارائه مسیر و قانون اشتباه انسان را فریب دهد؛ بلکه به این معنا که خدا چنین انسانی را به حال خود وامی گذارد تا در مسیر باطلی که خودش گزینش نموده گام بردارد.
به عبارت دیگر، هرگاه فردی با داشتن همه امکانات هدایت (عقل درونی و پیامبر بیرونی) عمداً راه انحراف را بر راه مستقیم، ترجیح دهد و به ندای عقل و وحی بیتوجهی نماید و بر این انتخاب خود تأکید و اصرار داشته باشد، خداوند او را از نور هدایت و توفیق فراگیری معارف و انجام احکام سعادتبخش محروم می کند. قرآن در این باره می فرماید:
«و هنگامی که [از حق] منحرف شدند، خدا دلهایشان را منحرف ساخت». (11)
قرآن در بیان این که چه کسانی از هدایت خاص الهی محروم می شوند به مواردی اشاره نموده است:
1. ظالمین:
«به راستی که خدا گروه ستمکاران را راهنمایی نمی کند». (12)
2. فاسقین:
«و خدا گروه نافرمانان را راهنمایی نمی کند». (13)
3. کافرین:
«و خدا گروه کافران را راهنمایی نمی کند». (14)
با دقت در آنچه گذشت به سراغ سوالی که در ابتدای بحث مطرح شد می رویم:
این که ضلالت مذکور در آیه 35 سورهی انعام (15) و آیهی 4 سورهی ابراهیم (16) چگونه با رحمت مذکور در آیهی 12 سورهی انعام (17)، سازگار است؟
جواب این است که ضلالت در آیات ذکر شده به معنای ضلالت ثانوی (مجازاتی) است که در مقابل هدایت خاص الهی قرار دارد؛ ضلالتی که با سر باز زدن فرد از هدایت عام الهی و اصرار ورزیدن بر آن، خود را به آن گرفتار نموده و در واقع، این اثری مترتب بر ضلالت ابتدایی است.
«هدایت خاص» چنین افرادی، غیرحکیمانه و لغو است؛ زیرا اگر هدایتپذیر بودند به ندای هدایت عام الهی که همواره در معرض آن بودهاند گوش فرا می دادند؛ به علاوه اگر با وجود اصرار بر پیمودن راه باطل باز خدا ایشان را در گروه هدایت یافتگان قرار دهد ظلمی است در حق هدایت یافتگان.
پینوشتها:
1. «قُلْ لِمَنْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلهِ کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ».
2. «وَإِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِی نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیهُمْ بِآیةٍ وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ».
3. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللهُ مَنْ یشَاءُ وَیهْدِی مَنْ یشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».
4. لسان العرب، ج 15، ص 353.
5. هدایت در قرآن، ص 20.
6. همان، ص 32.
7. ر.ک: المیزان، ج 7، ص 347؛ هدایت در قرآن، ص 46.
8. «إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»؛ انسان (76) / 3. و نیز ر.ک: یوسف (12) / 108؛ بلد (90) / 10؛ مدثر (74) / 36؛ انعام (6) / 153.
9. ر.ک: المیزان، ج 7، ص 346 و نیز تفسیر نمونه، ج 3، ص 458.
10. «وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ». محمد (47) / 17 و نیز: مریم (19) / 76؛ مائده (5) / 16؛ رعد (13) / 27؛ شوری (42) / 13.
11. «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللهُ قُلُوبَهُمْ». صف (61) / 5.
12. «إِنَّ اللهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ». انعام (6) / 144.
13. «وَاللهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ». توبه (9) / 80 و مائده (5) / 108.
14. «وَاللهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ». بقره (2) / 264 و نیز ر.ک: آل عمران (3) / 86، نساء (4) / 137 و مائده (5) / 67 (برای اطلاع بیشتر ر.ک: هدایت در قرآن (تفسیر موضوعی)، ص 365 و 366).
15. «و اگر اعراض کردن آنان بر تو گران است، اگر می توانی نقبی در زمین یا نردبانی در آسمان بجویی تا معجزه ای برایشان بیاوری [پس چنین کن]، و اگر خدا می خواست قطعاً آنان را بر هدایت گِرد می آورد، پس زنهار از نادانان مباش».
16. «هیچ پیغمبری را جز به زبان مردمش نفرستادیم، تا [احکام را] برای آنان بیان کند، و خدا هر که را بخواهد گمراه، و هر که را بخواهد هدایت می نماید، و او عزیز و حکیم است».
17. «بگو: آنچه در آسمان ها و زمین است از آنِ کیست؟ بگو: از آنِ خداست که رحمت را بر خویشتن واجب گردانیده است».
منبع: پاسخ به شبهات قرآنی (ناسازگاری در قرآن، توهم یا واقعیت)، گروه نویسندگان، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، 1391ش.